سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

ما غبار از دل به آب دیده تر شسته ایم

ما غبار از دل به آب دیده تر شسته ایم
از نفس های سحر زنگار جوهر شسته ایم

با چکاوک ها اگر همراز و محرم گشته ایم
زیر باران بهاری سال ها پر شسته ایم

مثل گلبرگ شقایق داغدارانیم اگر
در میان لجه خون خاک پیکر شسته ایم

گرچه امواج بلا اینسو و آنسو می برد
آفتابی در دل دریای احمر شسته ایم

تا قیامت خم نخواهد شد به نزد ناکسان
قامتی را غرق رویای صنوبر شسته ایم

ناروا باشد اگر جز مهر خوبان دم زنیم
تا لبی در انحنای سرخ ساغر شسته ایم

شک نکن ای واقف اندیشه های راستین
ما لباس عشق را با عطر باور شسته ایم


علی معصومی

درون پرده‌ی عالم حجاب است

درون پرده‌ی عالم حجاب است
رموز کائنات اندر شتاب است

ز خاک تیره تا اقلیم انوار
در این راه فنا، سودای خواب است

به خاکش سبزه رُست و سر برآورد
که در هر برگ و گل نقش شراب است

نهان در هر نفس آیات مستور
حدیث عاشقان، آغوش باب است

به هر گُلبرگ و خاری در طبیعت
کلام عشق را یک‌سر خطاب است

جهان در هر نظر بیتی سروده
که در هر مصرعش راز و ثواب است

از این پرده که نامش شد طبیعت
رهی تا وحدت ذاتِ مستطاب است

در این موج ازل، اسرار دریاست
نهان در هر گذر، غوغای یار است

خردمندان ز هر موجی شناسند
که عمق این حیات از بحر ناب است


امین افواجی

اگر به نوای دل گوش کنی

ئه‌گه‌ر به‌ نه‌وای دڵ گوێ بگری
به‌ هه‌ر دانه‌ خه‌مێ جگه‌ر ده‌دری

بو هه‌ر دڵته‌نگی که‌ من دیچه‌ژم
به‌ قباره‌ی هوره‌ فرمێسک ده‌ڕێژم

بو هه‌ر هاواری دێکه‌م من
و ترس ئه‌خم هه‌زاران دوژمن

بو هه‌ر فرمێسک که‌ من ده‌یریژم
هه‌زاران چیرۆک له‌ خه‌م ده‌ریژم

به‌سه‌ تابه‌کی بم ڕیگه‌دا بروم
تا کی نابینم به‌خته‌وریو تبسسوم

خه‌ده‌نگی چاوه‌کانت دایم دمکوژه‌
به‌ هه‌ر خدنگی ده‌ریایه‌ خوێن درژه‌

تککلوم گه‌رچی له‌ برا زورم وته‌ هه‌س
با شاد نه‌بم تا تو نه‌ لی خه‌م به‌س

گریان تا به‌ کی وشک بو سویری چاووم
ئاواری تۆ تا به‌ کی کویر بوته‌وه‌ ناووم

شاهروخ بوی ده‌رنابڕه‌ خه‌مۆ وخیال
با هه‌مو شتێ له‌ بیر که‌م به‌ ماچی لیوی ئال


ترجمه فارسی
اگر به نوای دل گوش کنی
به خاطر هر غمش جگرت پاره می سه

با هر دلتنگی که من تجربه می کنم
به اندازه ابری بارانی اشک می‌ریزم

به هر ناله‌ای که من می‌کنم
هزاران دشمن را ه ترس وادار می‌کنم

تا هر اشکی که من از چشمانم می‌ریزم
داستان هزاران غم را تعریف می‌کنم

از اینکه با این راه می‌روم خسته شده‌ام
تا کی نبینم یک شادی و یک لبخند شاد

تیر چشمانت می‌کشد هر بار من را
با هر تیری که به من می‌زنی یک دریا خون می‌ریزم

اگرچه طاقت سخن گفتن را ندارم ولی یک دنیا حرف دارم
با همیشه غم باشم تا وقتی که تو نگی غمت بس


گریه تا به کی خشک شده است شوری چشمم
در بدری تا به کی یار شده است اسمم

(شاهرخ) نمی‌تواند تعریف کند این همه غم را
بزار با یک ماچ لبت همه را فراموش کنم


شاهرخ عزیزی

گفتم دلاورا زچه تنها فتاده ای

گفتم دلاورا زچه تنها فتاده ای
ازخانه برون رفته وصدچاک فتاده ای
درسرزمین کفروستم جامانده ای
برزیرسم اسب وحشیان فتاده ای
عالم همه مدیون تو واهل بیت تو
شیعه فدای راه تو وسینه چاک تو
ای ماه منور قمربنی هاشمی
از روی چه تنها میان خون فتاده ای
ازغربتت دل زمین کربلا شکست

این ماتم وغم بر دل همه شیعیان نشست
ای قدرت سپاه شهیدان کربلا
از روی چه از خیمه خود دور مانده ای
ناگه صدا آمدش از قلب کربلا
که ای برادرعزیزم خوش آمدی جلو بیا
من نسل نبی هستم وهم ابن حیدرم
پرچمدارسپاه اسلام پیامبرم
نابودگرظلم وستم بر روی زمین
من امیدطفلان تشنه لبان لشگرم
گویند مرا علمدار سپاه حسینی ام
آری چنین است علمدار برادرم
دشمن چنان نعره کنان می‌گریزد زمن
زانکه رجزخوانی من مدح حیدراست
دانم که چه می‌گذرد براین دیارشما
اسلام نمایان و ستیزان وکافران
ای برادری که آمده ای میهمانی ما
همانا که نماندش بر زمین علم ما
خواهد رسیدمهدی موعودمجنی بشر
آنروزجهان دگرگون شود از عالم محشر
معلوم شود خوب وبدظلم وستم زهم
آنروز که ابرقدرتان جهان چون موریانه
برروی زمین له می‌شوندخواروروانه
آن‌جاکه ضعیف قوی می‌شود قوی زمین گیر
فقیر غنی می‌شود وغنی فقیر وگیر
نه زر به داد خواهد آمدش نه زورو زار
نه قدرت سلاح ونه اتحاد کافران
نه سیاست دروغ و نه ریا ونه انکار
نه دروغ ونه سفارش ونه اجبار
آنجا همه اعمال جهان روز روشن است
یعنی همه اعمال مردمان جهان روز روشن است
بر دست داردشمیر عدالت علی
بر دست دیگرش کتاب همه انبیاء
ای عارف پیاده آمده به بیت ما
ازمنزل خودبرون رفته آمده زپیش ما
ای سفیر سفر کرده آمده به دیارعشق
برگزیده شده آمده با راهیان عشق
امروزکه جهان اسیرکفروظلم وزوراست
بدان که دعای همه ی مابا شیعیان است
امروز که سراسر جهان با شما دشمنیست
رشادت کاروان وعاشوراست که ماندنیست
بدرود ای رسیده زراه کاروان عشق
ای مستجاب دعوت اهل دیار عشق
خوش آمده بر بالین منتظر یار
از خانه برون رفته وبگذشته از دیار

علیرضاخوئینیها

من و قلم ،راه شب ،وقت سحر

من و قلم ،راه شب ،وقت سحر
در امتدادقیام روح الله
یادکرد سالهای دفاع؛
مردان مقاومت رهبران کوچک ؛اراده های بزرگ
پیشانی بند یاحسین
سیزده ساله های میدان عمل عاشورا......
به سیق قیام چون فهمیده هارهروان ولایت
در هجوم جهانخوارن خون آشام ایستادیم ...
دردستمان پرچم مردانگی:
فاستقم(اشاره به آیه11سورمبارکه هود)

جاودانه شدیم به امتدادعاشورا
ظهر ونماز وعطش
خون ما به خاک های شلمچه
رویش مان به غزه
ما ایستاده ایم مردان مقاومت
مسلمانیم ،ید واحد
قبله ما ن مسجدالاقصی
پاره تن اسلام به چنگ خون آشام
ما ایستاده ایم چشم به راه به رسم علی زمان
شجاعانه به میدان عمل
ایستاده ایم
در هجوم حادثه
خون ما ریزند ، آیه ی بل احیایم(آیه 169سوره مبارک آل عمران)
اوج اقتدار به وعده صادق(اشاره به آیه74 سوره مبارک زمر)
کوه ایم در حادثه ها گردنه های سخت
ایستاده ایم
پتک ایم بر سر دشمن زبون
مرد میدان ایم؛ نحن منتصرون
ما به دامن مادران مقاومت
مردی آموخته ایم؛ روح شجاعت
در نوازش آیه های نوربزرگ شدیم
ما رجال صدوقوا ما عاهدالله ایم(اشاره به آیه 23 سوره احزاب)
ماملت امام حسین ایم ،قاسمان زمان
دشمن بشناس مارا
یک دل وهمراه تا لحظه ظهور
به باران خون ایستاده ایم به وعده صادق:
نحن منتصرون

علی ناصری