سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

ای بحر بی کرانه ایثار یا رضا(ع)

ای بحر بی کرانه ایثار یا رضا(ع)
گلزار حُسن را گل بی خار، یا رضا(ع)

ای کعبه مراد دل دل شکستگان
ای قبله گاه و ملجأ ابرار، یا رضا(ع)

خورشید می کند ز جمال تو کسب نور
چون سر زند ز گنبد دوّار، یا رضا(ع)

آئینه تمام نمای محمّدی(ص)
در صولت و شمایل و رخسار، یا رضا(ع)

ای مهر دل فروز امامت اباالحسن
وی مقتدای مکتب دادار، یا رضا(ع)

آید نسیم روضه‌ی رضوان ازین حرم
از عطر خُلد کوی تو سرشار، یا رضا(ع)

بر آستانه‌ی حرمت بوسه می‌زند
روح الامین بچشم گهربار، یا رضا(ع)

آیند ساکنان سماوات فوج فوج
هر صبح و شام در صف زوّار، یا رضا(ع)

مشتاق چلچراغ رواق تو آفتاب
دلبستگان عشق تو احرار، یا رضا(ع)

دل را به غرفه های ضریح تو بسته‌ایم
همسایه ایم گر چه خطاکار، یا رضا(ع)

با یک نگاه لطف شما باز می شود
صدها گره ز کار گرفتار، یا رضا(ع)

آهوی خسته ام من و چشمم براین سراست
از پای مانده با دل افکار، یا رضا(ع)

منت پذیر لطف شمایم که سال ها
بودی مرا هماره مددکار، یا رضا(ع)

بارَد ز نور گنبد و گلدسته های تو
بر ساق عرش چشمۀ انوار، یا رضا(ع)

سعید بی همتا

زخمی که خورده بودم ،

زخمی که خورده بودم ،
مرا نمیکشت
آزارم می داد ، انگار تقدیرم
شده بود آرام آرام بمیرم
در آرامش
اما
در جنگ آیا می‌شود در
آرامش جان داد ؟
تمام درد زخم ، جنگ ، مرگ ...
یک طرف ،
تنها تویی که میخواهم به دیدنش
ادامه دهم ، یک طرف
من پذیرفته ام که
برای آدم های اندک شماری ،
می شود مرد ...
برایشان رفیق بود ، و از
سویشان امید رفاقت داشت ...


حجت هزاروسی

قرص های خواب من بیدارید؟

قرص های خواب من بیدارید؟
من به لالایی و آوازشما دل بستم
خواب آغوش قشنگی دارد
خسته ام از تکرار
باز رویای شما را میخرم
تا به عالم بفروشم غم را
غصه را
وتمام آنچه در بیداریست...

محمدامین کسرایی

تو باز به من نامه نوشتی السلام

تو باز به من نامه نوشتی السلام
با نوک قلمت سینه شکستی السلام
من کوی به کوی و تو شهر به شهر
از باده ناب جام به دستی السلام


سیاوش دریابار

هر نفر تنها یه بار در زندگی زیسته است

هر نفر تنها یه بار در زندگی زیسته است
غم و شادی هر کدام بسیار در این سینه است
تو اگر غم بخواهی چه فراوان بدهت
گر در آن طرب بکاری بسیارت بدهد
پس خودت را به ملال و حزن وا مدار
زندگی را زندگی کن حال خوب پاس بدار

میترا هوشیار جاوید