سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

چشمانت زیبا

چشمانت زیبا
ای شهید ای زاده نور
زندگی را می کند معنا
زندگی غبار آلود ما
به یاد تو بودن آغاز خوبی هاست
حماسه ساز دلیر
در کدامین کوچه ها پیدایت کنم
با کدامین اسم کوچه و خیابان
ما عابر هر روز این کوچه هاییم
تقدیم به روح بلند شهید سرافراز جبهه ها
رضا عسگری


فرهاد ظفری

پاییز بهاری ست

پاییز
بهاری ست
که عاشق شده
وازشرم رنگ به رنگ
به خاک شده


سید حسن نبی پور

از من دور میشوی هرگاه

از من دور میشوی هرگاه
به ماه میروی شاید
شایدم در بین این دوستت دارم ها گفتن
رقیبی پنهان اما قدر دارم
رقیبی از جنس خورشید
شاید به دلت روزی گذر کنم
روزی که شاید دور نیست
روزی که ماه تا زمین فاصله ایی ندارد
یا شایدم همیشه در خیالم
سر به هوا دارم
شایدم نبودنت را
با خیال بودنت اشتباه گرفتم
به دیدنم بیا هر لحظه که
دلت هوای دیدارم را داشت
انتظار کشیدن هم
گاهی نیاز
به صبر دارد
صبری از جنس سنگ

علیرضا پورکریمی

هم زخم زمین و زخمه ی آغازم

هم زخم زمین و زخمه ی آغازم
من عاشق آسمان جُلِ پروازم
بر بال هوس کرانه ها محدودند
در کنج قفس منتظر اعجازم

محمد فاطمی

ای هم نفسم

ای هم نفسم
کاش می شد
فاصله ها را کم کرد
در کنارت ماند
یک دل سیر نگاهت کرد
با تمام عشقم
جانم نفسم
من نگاهت را از دل و جان
خریدار شدم

بی ترسی
خنده ات زیبا ترین
تصویری شد
که پنداری صاحبش عاشق بود
یا که نه در نقشش
نور خدا جاری بود
می دانی
من هیچگاه نتوانستم
یک دل سیر نگاهت بکنم؟

ترسیدم از خودم ترسیدم
نکند دیگر نتوانم بروم
که همیشه نگاهم را از نگاهت دزدیدم
یا که از دور نگاهت کردم
اما با دل خویش
نگاهت کردم
دردی داشت سوزی داشت
یا که نه جان دردی

می دانی من نقش رویت را
در دلم به تصویر کشیدم
تو همیشه با منی
چون که با من هم نفسی
از برای من تنها
که چندی ایست
از برای خود ودل
قفسی ساخته ام
پر پر واز دارم
که عشقی بی خطا و هوسی
همره اوست
آن قفس قفل و زنجیر ندارد
می توانم برون آیم
و پر واز کنم
به کنارت آیم
و بگویم ای هم نفسم
هر گاه احساس کنم تنهایی
یا نگرانت گردم
یا که از دلتنگی سراسیمه شوم
از قفسم برون آیم
لحظه ایی چند در کنارت
می نشینم
بر همان تختی که زیبا ترین
نقش دنیا دارد
می شوم نقشی از آن رو تختی
گلی؛ یا شمعی؛ یا که پر وانه ایی
نمی دانم
آری من بدون آنکه بدانی
یا بفهمی
در کنارت خواهم بود
بی حرفی
با تمام عشق و جانم
نگاهت خواهم کرد
اما قبل رفتن یا پرواز
از برایت نشانی
می گذارم
یک پر از بال و پرم
می شود نقشی از آن رو تختی
یا که نه
قطر ه ایی از اشکم
نه از دلتنگی
اشک شو قی ایست
از دیدارت
آری تو بدان
هر کدام از آن ها را دیدی
من آنجا بودم
یک دل سیر نگاهت کردم
قبل رفتن چو نسیمی
آهسته و آرام

زیر گوشت گفتم
هم نفسم به امید دیدار

شیدا جوادیان