سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

دل پریشان تو بودم بدنم می لرزید

دل پریشان تو بودم بدنم می لرزید
بید لرزان ته قصّه به ریشم خندید

باد می آمد و رخساره... ولش کن اصلآ
باد را بگذر و بگذار بیا ای خورشید

تکیه دادم به درختی که شبی از ریشه
خشک شد در عطشی سرد و غرورش پوسید

خیره ماندم به نگاهی که پس پرده ی عشق
گاه و بی گاه لب پنجره من را می دید

قامتم گر چه خمید از غم دوری امّا
در تماشای رخت شهره شدم بی تردید

تا هماهنگ شود نبضِ دلت با شعرم
چشمهایت هیجان غزلم را دزدید

نیتم بود که دوری کنم ازعشق امّا
عاقبت جاذبه ات سیب دل ما را چید

دم به دم نام تو بر حنجره ام جاری بود
خسته شد بس که صدایت زد و گوشت نشنید

کهکشان وار به آغوش تو بر می‌گردم
بر مدار تو گرفتار شدم ای ناهید....

معصومه بیرانوند

از زخمه های همایون

از زخمه های همایون
تا بنات ماهورهای تخت
تاختنی
و باختنی
میر دشت های پالوده
از ترانه و طراوت گیسوها
آنقدر
که بوسه ها
بیتابند

دستها بیقرار
چشم ها
آسوده
در برابرت
انتظار را
می پایند
شاید
چه می دانم ؟

فرید خانی تراکمه

صدر نشین دل من ،

صدر نشین دل من ،
یادِتوو ، و ، خیال توست ،


باتو به گلشن چه کنم ؟
گلشن من، جمال توست ،

✌️

#راحم_تبریزی

دوری نما ز نخوت،دنیا وفا ندارد

دوری نما ز نخوت،دنیا وفا ندارد
برکس نکرده رحمی،غیرازجفاندارد

مه پیکرانِ عالم،خوابیده انددر خاک
برخودچه نازی ای مه،عمرت بقا ندارد

اندر جهانِ فانی،برخودمنازجانا
وقتی اجل بیاید، شاه وگداندارد

ای مه لقایِ رعنا،برقامتت چه نازی
مشتی زخاکی آخر،چون وچراندارد

ازرویِ کبر دلبر،بالیدنت چه حاصل
بینی تو این جهان را،دردش شفا ندارد


ای ماه رویِ زیبا،دل میبری زهرکس
روزی رَوی ز خاطر،دنیا حیا ندارد

گرددغذایِ موران،آن جسمِ دل فریبت
کم کن کرشمه جانا،مرگت دوا ندارد

غافل مشو توهرگز،یکدم(خزان) ز مردن
دنیایِ بی مروّت،رحمی به ماندارد

علی اصغر تقی پور تمیجانی