سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

خشکیده جُلبکی در آغوش تکه سنگ اَم

خشکیده جُلبکی
در آغوش تکه سنگ اَم
از فراق نَهر
در این تشنه کامی، فسوس
آفتاب هم به یغما می بَرد
پیچ پیچ شاخسار تنَ م را
نه شبنمی دهدَم به لطف، باران
نه جرعه ای چشمه
کو نسیمی که وَزد
بر دل غم دیده ی ما


نادر مسلمی

پای رفتن نیست

پای رفتن نیست
نقاب بردار
تاطلوع
خورشیدچشمانت


سید حسن نبی پور

در آسمان آغوش ت

در آسمان آغوش ت
عقاب خیال هستم
بر فراز دوست داشتن ت
بهشت زندگی


سیدحسن نبی پور

پاییز را

پاییز را
بخاطر رنگین شدن برگها
دربسترکوچه های عشق
دوستدارم
وتورابرای لبخندهایت
که هنگام خندیدن
شکوفه می ریزد ازلبانت


سیدحسن نبی پور

مهر هم از راه رسید

مهر هم از راه رسید
میان شهریور و آبان
پلی می زنم به نامش
تا تو باشی و من
شک ندارم
ما می شویم
در آغوش پاییز
سرشار از دوست داشتن


سید حسن نبی پور