پردهی شب باز شدو خاطر من باز تو را میخواهد
از لبت خنده و از آهوی چشمت غزلی میخواهد
تو که چون خنده کنی ؛ از لب چون غنچه تو ، می ، ریزد
دل عاشق باز از نرگس چشمت ؛ عسلی میخواهد
اکرمنوری پرنیان
می خواندت آشکارا نخلستان
در تنگنای درهٔ غبارین دوده
به حمایت از لاله های نورسته.
راستین و استوارین
با ریشه های سترگ همیشه جاوید
بر کمرکش تاریخ زخم ناک بشریت.
ایستاده استوار
می خواندت ای خواب زدگان خمر خوف
ای دچارین توهم دشمنی
نه؛
هرگز نیست و نابوده است؛
عداوتی از آغاز
میان ما.
آنک
فشرده ام دستان نزار تو را گرماگرم
صادقانه تر از تمام جهان چشم آلوس
با دستان ستبر و گرم.
ای هم کیش آب های زلال
آه میکشد دریده چشم اهریمن
اختلاف را
آری اختلاف را
میان فریاد آتش بار و سکوت دهشت بار
از دهان مردار و مرداب.
مگر ندید
گوش های وزین و چشم های گرم شدهٔ شمایان
صفیر فریاد سکوت سرزمین آفتاب؟
مگر ندید
که به آسمان سایید
از کور و کر و لال
از دهان هر سنگ و سنگواره آزاده
خروش غضب ناک؟
جز شمایان که هم آیین بودید آیینه ها را.
ای بیدستان تان آباد
مباد
بید ترس و هراس بر دست هاتان .
مباد
کام ها تان مسرور استخوان سکوت و سکون
چون قبایل کهن.
که دست های سرد روی
همیشه در حضیض تاریخ جامانده اند.
اینک
به اشاره برافراز
انگشتکان گرم سار خود
که از چپچاپ چرب چشم گشته اهریمنان
دگر بار
چهار میخ می شود
بر دامان ناپاک تلخ رود
لکه ای سیاه ناک تر از دیروز...
محمد مرادی
گاهی آنقدر احساس غربت میکنی
که دلت میخواهد،
دیوارهای زمان را ویران کنی
و
برگردی به همان، آشنای قدیمی؛
به خودت
به کسی که پشت سرت ،
جا گذاشتی اش
به تنها کسی که صادقانه دوستت داشت...
او را محکم در آغوش بگیری....
پناهم می دهی؟
اریکا مهرابیان
در آسمان تو تنها روانه ی سفرم
شبیه ماهم و شبها به خویش می نگرم
.
اسیر حربه ی شیرین شامگاهانم
شهید شعبده ی تلخ خسرو یِ سحرم
.
به پای عشق تو افتاده ام به سجده ببین
به یاد عشق تو من تا همیشه دربدرم
.
منی که آمده با پای خود به قربانگاه
چه میل آنکه ز تیغ تو جان بدر ببرم
.
از اینکه گمشده ام در عدم نمی ترسم
خدای را که نماند به خاطرت اثرم
.
مرا جمال تو عاشق نکرد و می دانی
کمالِ باطنی ات می گذشت از نظرم
.
من از غرور خود آسان گذشته ام اما
به هیچ قیمتی از عشق مان نمی گذرم
ناصر یوسف نژاد
در حسرت یک کرببلا جا ماندم
هی ریختم اشک پشت پا جا ماندم
صد قافله با زینب مضطر همراه
امّا من از این قافله ها ، جا ماندم
زینب حسنی