سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

من فصلِ پاییز کتاب تو هستم

من فصلِ پاییز کتاب تو هستم
برگ‌هایم زرد، خطوطم خیس
هر ورق، عطری از رفتن دارد
هر سطر، بادی‌ست که در کوچه پیچید
سطر به سطرم، غروبی شکسته
هر واژه، اندوهی بی‌پایان
باران به باران مرا خواندی
بی‌آنکه بدانی، پایان ندارم
تو صفحه‌ای بودی که برگ خورد

من فصلی که ماند، بی‌کتاب
ردِ پایت هنوز بر زمین است
اما صدای قدم‌هایت خاموش
پاییزم و در سینه‌ام ابری‌ست
که بوی رفتنِ تو را دارد
برگ‌ها می‌ریزند، نامت اما
بر سطرهای خیسِ دلم مانده است

شاکر عبادی

منم در آغوش تو دود شوم.

چوخ یولاری گُزلدیم
گُزلریم یولدا قالدی
گویده اوچان گُوگَرچینلری سایدوم
اما هیچ بری سنین مکتوبونو گتیرمدی
چولرده تک اوز باشوما قالدوم
آیلارجا یئل قوالانری سایدیم
اونلارداندا سنی سُروشدوم
اما هیچ بئری سندن دیمدی
چوخ ایلر گئچدی بیردن سنی گوردم
ایندی گّل قِیِدَک اوز کندیمیزه
سن سودا اُجاقینی قیزیشتر
منده سنین قوجاقوندا توتونلشیم.
ابراهیم سهیلی
باسلام به دوستان عزیز درخواست ترجمه به فارسی در گروه های مختلف شد

 اطاعت امر شد ترجمه فارسی اضافه گردید بسیار سپاسگزارم از همه عزیزان.



خیلی صبر کردم
خیلی چشم به راه موندم
تو آسمون کبوترای در حال پرواز رو شمردم
اما نامه ای از تو نیاوردند
تو صحراها تنها به حال خودم موندم
وتمام قاصدکهارو شمردم
از اونها هم از شما پرسیدم
..اما هیچ کدام از تو چیزی نگفتند
.........
سالهای زیادی گذشت یهو تو رو دیدم
حالا بیا با هم برگردیم داهات خودمون
تو تنور عشقمونو گرم کن
منم در آغوش تو دود شوم.

ابراهیم سهیلی

تنهایی وسعتی محصور دارد

تنهایی
وسعتی محصور دارد
در چند ضلعی نامنتظم
به گوشه های گمشده از آرزوها
چونان که ناکامی ها
با دستانی کوتاه و بلند
دست در دست هم
برکه ای گود افتاده
برای غوطه کردن من ساخته اند


مجید ایمن نژاد

کنار دریا آنقدر از عشق تو گفتم

کنار دریا
آنقدر از عشق تو گفتم
دریا با موجاش به خواب رفت
تو ساحل
با اینکه نبودی
چقدر با تو قدم زدم


دکتر محمد کیا

بدبیاری را ببین بر صفحه شطرنج خویش

بدبیاری را ببین بر صفحه شطرنج خویش
گشته ام مات رخش از بس که ما را کرده کیش

به دریا می‌زنم فصل به دریا رفتن است
گویدم دل از چه می‌ترسی شنا می‌کن به پیش



فروغ قاسمی