ابراز کردم عشق خود را، تو نفهمیدی
با یک خیال تخت، چایت را که نوشیدی
من هر بتی را غیر تو، بشکسته ام زیبا
اما تو بت های زیادی را، تراشیدی
پرسیده ام حال تو را، امشب ز شببو ها
حال مرا از نسترن ها، باز پرسیدی؟
رفتی به یکباره چرا، از پیش من دلبر
از عاشق زارت بگو، امشب چه ها دیدی؟
مانند پیچک، دور تاک پر ز انگورم
رفتی تو بالا و به دورش باز، پیچیدی
وقتی که گفتم عاشقم، حیرت نکردی تو
بر قلب عاشق پیشه ام، حتماً که خندیدی
مانند مولانا سماعت، چرخشی دارد
بر گرد شمس قونیه، الحق که چرخیدی
از باغ گیلاس لبت، دزدیده ام میوه
وقتی که لیموی لبم را یار، می چیدی
خلخال دارد پای تو، دستت النگو ها
دیوانه کردی دلبرم، وقتی که رقصیدی
رضا روزگر
من داغ کردم دلم را
و میل کشیدم چشمانم را
جرم کمی نیست
نداشتن تو
حاکم میان من و تو
همین تکِ دل بود..
مجید جاوید
زیر پای اصفهان خالی شده
وعده والفاظ پوشالی شده
شانه ی شهرم خمید
دردها بر هم چمید
کوچههای خاطرات
رود سرشار از نشاط
در گذار از روزگار
یک کویرِ بی بهار
چنگ در چنگال صنعت
تشنه ی بارانِ رحمت
بی نصیب از زنده رود
خفه از غلظت دود
کرم های ساقه خوار
باغْ شهرِ بیقرار
در تب و تاب سراب
غرق در رودِ پساب
آسمان بیستاره
محو در گرد وغبار
چشمهای سرخ و تر
از ورای صبحِ تار
اصفهان در انتظار
یک نسیم و یک بهار
یک خروش زنده رود
یک مدیر پایِ کار
میترا کریمیان
عالیجناب عشق
تومالک تمام احساس منی
پس بتاب ،بتاب برتوندرای وجودم
چنان خورشید ،که می تابد برخزه وگلسنگ
نسیم منصوری نژاد