سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

هیچ چیز،

هیچ چیز،

حتی مرگ،

توان شکستن این عشق را نداشت.

اما ما،

به هزار قطعه تقسیم شدیم،

از هم دور شدیم.

و مرگ

با دستانی مهربان‌تر

به انتظار نشست،

و ما،

بی‌آن که بدانیم،

تمام شدیم.

حال،

در سکوت این جدایی،

آیا مرگ دیر کرد؟

یا ما از ابتدا

برای این فاصله آفریده شده بودیم؟

محمدرضا امیرخانی

دلبرم،

دلبرم،
چون نوری نرم،
در تاریکی شب‌های تنهایی‌ام
می‌درخشی،
و من،
در آغوش خیال تو،
به خواب می‌روم.

چشمانت،
چون دریای آرام،
در عمق وجودم
موج می‌زند،
و هر بار که می‌نگرم،
دریایی از احساس
در قلبم طغیان می‌کند.

تو،
چون باران لطیف،
بر زمین خشک رویاهایم می‌باری،
و من،
در آغوش تو،
زندگی دوباره می‌یابم،
چون گلی که
پس از زمستانی سرد
به آفتاب می‌خندد.

آن‌قدر در دلم هستی،
که دیگر نیازی به کلمات نیست،
چون عشق،
داستان تورا
در سکوت می‌نویسد،
و من،
در این سکوت،
به تو می‌اندیشم،
به تو که
همه‌ی دنیای منی.

محمدرضا امیرخانی

پاییز،

پاییز است،
برگ‌ها در آغوش باد
رقص می‌کنند
و زمین،
چادر زرد و نارنجی‌اش را
به دوش می‌کشد.

آیینه‌ای در دل جنگل
بازتابی از آسمان
که رنگ‌های دگرگون
را در خود می‌بیند،
چشمانش گم شده در افکار
و غم‌های پنهان.

هر برگ،
داستانی از گذشته
و هر وزش نسیم،
نوای غمگینی
از یادهایی دور.

و من،
اینجا ایستاده‌ام
در برابر این آیینه،
نگاه می‌کنم
به چهره‌ام،
که در این فصل زرد
چقدر غریب است.

پاییز،
با رنگ‌هایش
آیینه‌ای از زندگی
و مرگ،
و من،
در جستجوی خودم
در میان این رنگ‌ها
گم شده‌ام.


محمدرضا امیرخانی

در آغوش سرد پاییز،

در آغوش سرد پاییز،
برگ‌ها رقصان،
چشم‌های آسمان،
چکه‌چکه باران،
گوش سپرده به نغمه‌ی باد،
که می‌خواند داستان‌های دور،
از عشق و جدایی.

درختان،
با چهره‌های زرد و نارنجی،
نفس‌های آخر را می‌کشند،
و زمین،
پوشیده در فرشی از برگ،
به خواب می‌رود.

پاییز،
فصل اندوه و زیبایی،
یادآور خاطرات شیرین،
و غم‌های نهان،
در دل هر قطره باران،
قصه‌هایی از عشق‌های گمشده.

در این هوای خنک،
دل‌ها می‌تپد،
برای لحظه‌هایی که گذشت،
و امید به روزهای روشن،
که در دل زمستان،
به انتظار نشسته‌اند.

پاییز،
تو را می‌نویسم با رنگ‌های گرم،
با عطر انار و انگور،
و صدای خنده‌های دور،
که هنوز در گوشم طنین‌انداز است.
تو،
قصه‌ی زندگی را در دل داری،
و من،
در انتظار بهار،
به یاد تو می‌نگرم.

محمدرضا امیرخانی