سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

گاه حرفی برای گفتن

گاه حرفی برای گفتن
دستی برای فشردن
چشمی برای دیدن
راهی برای رسیدن نیست ...!
سکوت
آخرین حرف گفتنی ست .

محمود رضا فقیه نصیری

از سبوی شکسته چشمانش

از سبوی
شکسته چشمانش
چشمه ی خون
جوشید
وز چشمان من
شراب کهنه خاموش ...!
جوش و خروشی ست
در شروع یک آفتاب .....!


محمود رضا فقیه نصیری