سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

دل خونی‌وگِریان،بِگرِفته‌ست اِمشَب .

دل خونی‌وگِریان،بِگرِفته‌ست اِمشَب .
گویا که دل ، شکسته‌َست اِمشب .

نبودنت برجامِ‌شَراب، شِکَست اِمشب .
سخن عشق وُ تَرَنُم ، زجانَست امشب .

بی‌سروسامان مانده دل ، بیقرار‌َست امشب .
حیران و سرگشته دنیایم ، برفَناست امشب .

سکوتی پُر معنا برگلویم نقش ، بَست امشب .
که پناهگاهم بَر آسمان ، عرشیانَست امشب .

سالهاست خاطرش دارم لیک زبرم‌ ، نیست امشب .
من ماندم و غم و دلی که ، خرابَست امشب .

صداحزن و ناله ، روانَست امشب .
بر دلم صدای ، امواجَست امشب .

نتوانم دیده‌ات این آخر ، داستانَست امشب .
سخنِ عشق و محبت وجان ، پِدرَست امشب .

تو بر آسمانها سوار شدی ، دل‌تَنگَست امشب .
ز فراقت چَشم اشک ریزان ، شدَه‌ست امشب .

یاد و خاطرت عجیب بر دل ، بِنشَسته‌َست امشب .
چو نشوم گریان و نالان دستم بَر ، قَلمَست امشب .

زین شب و آن شب و دگر شب ها عادتی بر ، هَرشَبیست امشب .
برعادات شدم سدی محکم بر عشقِ پدر این، دیدَنیست امشب .


ای عشق پدرم ، از یاد بردنت دگر ، بی‌هُنَریست امشب.
من با یادو خاطرت سر کردم بین دل ، اَبیاتَست امشب.

فهیمه فیروزه