یکی همـدل درین عالم، چرا پیـدا نمیگـردد
در این غـربتکده هـر گز دلی شیدا نمیگـردد
جهان پرگشته از عشاق گوناگون رنگارنگ
ولی یک تن از ایشان قیس و یا لیلا نمیگردد
یکی دم میزند از عشق عرفانی و آن دیگر ز روحانی
دروغین عشقشان یارب چرا رسوا نمیگردد
خدایا تا به کی باید تماشا کرد و ساکت ماند
چرا از آه مظلومان کنون پروا نمیگـردد
چنان نامرد و نامردی فزون گشته درین دوران
تجاوز، دزدی و غارت دگـر حاشا نمیگردد
فقیری گر کند دزدی، نمایند قطع دستش را
ولی این حکم بر خاصان چرا اجرا نمیگردد
تمام دربها بسته، نگهبانی به پهلویش
دری در کوچه ی بن بست برویم وا نمیگردد
درین آفت زده بستان دروغین باغبان کم نیست
فساد باغبان اینجا، دگر معنا نمیگردد
چه "فرهنگ" عجیبی شد خداوندا چه میبینم
عدالت گم شده گویا دگـر پیـــدا نمیگـردد
فرهنگ سرفلاح