از ساعتی که دل شده مشغول کار عشق
رفت از دلم خزان و درآمد بهار عشق
در شهر من نشانه ای از عشق چون نبود
کوچیده ام به قصد سفر تا دیار عشق
دل زنده ای و تا به ابد پایدار اگر
با اختیار سر ببری پای دار عشق
بند مکان و قید زمان و غم جهان
راه رهایی از همه باشد حصار عشق
سائل نوشت این غزل و رفت بعد از آن
از شهر غم به باغ ارم با قطار عشق
علی تقوی