هنوز آن مردِ مستِ بی گدارمکمی چای ته لیوان،می گذارمهنوزم قانعی به چایِ آخر؟؟بشینم قند ها را بشمارم ...بیا امشب دمی ،خیلی خمارمبه ط و شعر و سیگارم دچارمط مادر شدی اما من هنوزمبه قول دوستانم ؛ بی بخارم عرفان بخت