از خدا بخواه ،آنچه می خواهی
رهروی نما ،تا که راه پیمایی
از میان قلب و دیده واحساس
با خدا بمان ،بمان که می مانی
سالک اررود بدر زراه درست
اونشان می دهد راه وچاه دنیایی
من نشسته ام سال ها رو به خدا
او ومن شب وروز و راز پنهانی
باز کن دو دیده ات که بنماید
آنچه اوداند و تو نادانی
زندگی همین است عزیز دلم
اعتماد کن به او ،خدای ربانی
در زمان فتنه و فریب تنهاباش
در میان شک و شبهه و دو دلی
احسن الخالقین ،خداوند سبحانی
بندگی کرده ام و خوب می دانم
راز عشق در نگاه خداست وجدانی
صدیقه خدادوست
می شود یک شب بیایی و مرا همدم شوی
چون طبیب حاذقی درمانگر دردم شوی
درد دارم راه درمان دیدن چشمان توست
دل سپردن عاشقانه در تب دستان توست
من خیال و تو محال وجان من ای بی وفا
اینهمه آشفته حالی حاصل وجدان توست
من تو را عاشق تو را دیوانه و سرگشته ام
آه من ابری ترین باران که د جریان توست
قلبم از شوق وصال تو شده در تاب وتب
اینچنین بیمار گشتن از رخ تابان توست
صدیقه خدادوست