سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

برخوردنگاهی به نگاهم که نگاهش به نگاهم بنگاهید....

برخوردنگاهی به نگاهم که نگاهش به نگاهم بنگاهید....
آن شعله چشمش به اجاقم بفروزنده بجاهید.....
صدشُکربه آن لعل شِکرپاره که حُزن دل من راکه بکاهید...
ازاوچه بگویم که نگویم که تعریف نباشد،...
کم نکته بگویم که تبلیغ نباشد.....
ناهیدوزُحل رابه مدارم بمدارید.....
پروین شدودرچرخش ایّام مدارید......
من مست زهستش شدم وهست که هستم......
تاهست به هستش بنشستم......
یک نکته دراین مسئله جاماند...

آن مسئله درمسئله شد!،آن مسئله جاماند!.....
گفتم:به حافظ توبگوجان نباتت.....
یک شاخه نباتی بدهم،نشودشاخ توشاخم!......
گفت:حافظ،نرودخواب به چشم دل شیدا.....
هرگزنشودجمع به یکجا،شیدایی وشیوائ وشوروا....

روهام حمیدی فر