سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

فریاد ها را بر سر کوه دلم هی میزند

فریاد ها را بر سر کوه دلم هی میزند
راه برگشت صدا ها را دلم نی میزند
آنچه پژواکش تو گویی بر نمی‌گردد زدل
آن تبر را دستکی محکم بر این پی میزند
رشته های فهم مردم گیرد دیش و آنتن است
حرف ذوب فهم ناقص را شب دی میزند

حورالعین اوجاقی