نامه ات را در کنار قاب عکس بگذاشته ام
تلخ اما با تعلل، چشم گریان بر قلم بگذاشته ام
شاید هنگام خواندن تر بُوَد تا آن زمان
بنده با این خط خاص،یک بیت شعر بگذاشته ام
جوهرش پر کرده ام، از خون دل را این کلک
شایدم خط خورده باشد، بی ریا بگذاشته ام
بین این قلب و دلم باز هم گشته ولوله
که بخوانی یا نخوانی، افسوس، بگذاشته ام
میترسم بعد آن دلگیر شوی، با حسرتی
کاش نخوانی نامه را، زخم زبان بگذاشته ام
ای دریغا من چرا افسوس میخورم همی
نامه را آتش زده،چایی تازه دم بگذاشته ام
سیده مریم موسوی فر