سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

( بهر دیدار تو دریا را به ساغر ) می کنم

( بهر دیدار تو دریا را به ساغر ) می کنم

دیدگان را ساغر و با خون دل تر می کنم

کم نگردد عشق تو در سینه تف دیده ام

جان خود را چون سپند نار مجمر می کنم

می شمارم روزگار بی تو بودن را و باز

دیده را من پُر نمک از شور محشر می کنم

عشق بی تکرار من هستی و از شوقت کنون

دیدگان را حلقه های پای کفتر می کنم

من قدگاه تو را ای ماه عالمتاب من

شستشو با اشک چشم و مُشک و عنبر می کنم

گر دهی اذن وصالم ای مرا صبح امید

دامنت را پُر ز دُرّهای معنبر می کنم

از لب لعل شکرخای تو ای سیمین عذار

کام تلخ جان خود را همچو شکر می کنم

همچو (رزاز ) ار شوم من عاشق و دلداده ات

عالمی را از غم عشق تو اخگر می کنم

دلبرم گر تشنه ی عشق و وفا باشد (نسیم)

چشم اشک آلوده را چون حوض کوثر می کنم


اسدلله فرمینی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد