آرزوهایم همه بر باد رفت
بخت من بختک زده فریاد رفت
چوب خشکیده شدم شمشاد رفت
برگ سبزم آن بمرد امداد رفت
این نگاهم بر زمین افتاد رفت
عشق و ایمانم بدید ایجاد رفت
من میان مخمثه آزاد رفت
یک ورق از زندگی رخ داد رفت
زندگی را آن کشید بهزاد رفت
مهر آن مانده ز دل صیاد رفت
اشک من را آن بدید ناشاد رفت
از نگاهم شهد چید همزاد رفت
من شدم شیرین و فرهاد رفت
از غزل بهجت و میلاد رفت
مثل زنبوری شدم بی شهد رفت
تلخ و بی روحم بسی استاد رفت
این تخیلم نابود شد نوزاد رفت
شهر خود را او کشید آباد رفت
غرق دریایی شدم پر باد رفت
آسمانم وحشت انگیز بنیاد رفت
داریوش لشگری