در بند عشق
خود اکسیر رهایی ست
آرامش شب
مرهون نفس معشوق
در کرشمه شب است
بدانید روح زندگی
هر لحظه عاشقی ست
در پی سبوی عاشقی
طرب بگشا ز لب یار
که چاره کند درد هجران
برو ای تنهایی شبگرد
که نور فشاند در ره تو
آن طره ی مشک افشان
زندان دل چه تاریک است
محبوس عاشق در طی نظر است
که زنجیر بر تن زند
که این بند در عشق
چه دوران شیرین سپری دارد
درد و درمانم
هجر و فراقم
وصل و نیازم
همه در یک زنجیره است
آنم و بس
در بند عشق است
حسین رسومی