سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

دیدم تو را به خواب و کتاب آهسته تر بخوان

دیدم تو را به خواب و کتاب آهسته تر بخوان
دردم تهی گشته و به خواب آهسته  تر بخون

در باغ پر شکوهی بودی و در شاخسار بهشت
همچون مهی نشسته به آب آهسته تر بخوان

از دور بدیدم که خودت هستی و در خویش
در عشق فرو رفته بودی بناب آهسته تربخوان

تقدیر چنین بودکه توهم بیایی به خواب من
آنجا بسویت دویدم بتاب آهسته تر بخوان

انبوهی از جمعیتی که یک باره نیست شدی
گفتم سپیده بیا به باب آهسته تر بخوان

مشتاق دیدار بودم و تو هم کتابی به دست
از من فرار کردی و به شاب آهسته تر بخوان

من دیده بودم تو را به کیش و آئین عشق
از جعفری گریختی به قاب آهسته تر بخوان


علی جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد