ساختیم جانی راکه به معشوقی فنا گشت
اندوه خورد وبه غم های عشق مبتلاگشت
ترسید که مرا هم درکنار خود داشته باشد
آهنگ جدایی نوشت و خود هم غنا گشت
سودی نکردالتماس های مکرررم به خویش
تنهاگذاشت مرارفت و به جم منحنا گشت
آویخت به آمیزش معشوق هم وصف ذات
روح از بدن جدا شد و به دم منجلا گشت
در ذات عشق بودیم و فرمان عشق رسید
یک بوسه از کنار ابروی یار هم صفا گشت
موجود بود و موجود گشت از دستان من
ظاهر به قوّت آمد و باطن به سنا گشت
ازجعفری گذر کرد و بر جعفری دگر رسید
معصوم دوعالم شد و او هم در کما گشت
علی جعفری