صدای تو مکرر هست وصفای تو مقرر است
بقای تو مصور هست و نوای تو مقدر است
منم که فرزند آذربایجانم و خود فدای هنرم
بشهر بستان آبادم بیا که هوایم منور است
فرونشان اخم خودرا که مهربان ترین هستم
بروستای ملاقاسمم بیا که نوایم مکرر است
اگر ازعلم خبرداری و عمل کن به نیک کردات
به چه کسی سپرده ای که گفتارت مدوراست
گرم کننده کاری شروع کن بجهدنیک پندارت
حساب توراکشیدم یمان و یسارتو مکدر است
خبرنداری ازصاحبان دلکه درصف عشق اولند
بجعفری گفته بودمکه اظهارتوهم مصور است
علی جعفری