درون پردهی عالم حجاب است
رموز کائنات اندر شتاب است
ز خاک تیره تا اقلیم انوار
در این راه فنا، سودای خواب است
به خاکش سبزه رُست و سر برآورد
که در هر برگ و گل نقش شراب است
نهان در هر نفس آیات مستور
حدیث عاشقان، آغوش باب است
به هر گُلبرگ و خاری در طبیعت
کلام عشق را یکسر خطاب است
جهان در هر نظر بیتی سروده
که در هر مصرعش راز و ثواب است
از این پرده که نامش شد طبیعت
رهی تا وحدت ذاتِ مستطاب است
در این موج ازل، اسرار دریاست
نهان در هر گذر، غوغای یار است
خردمندان ز هر موجی شناسند
که عمق این حیات از بحر ناب است
امین افواجی