برگها چگونه خُشک میشوند؟
سوزِ زخمِ بادها، وزان
نای جانِ سبزیِ جهان
نوش میکنند
جامِ شوکران
برگها به رنگ های گرم
سلام میکنند
با هبوط و رقصِ نرم و خشک
نقش میزنند بومِ گرم و خشک
خِش خِشی، شکسته میشود تمامِ شاخه های خشک
شاخسارِ لُختِ بی لباس
جنگلی که پوششِ درخت های آن
فرشِ سازهای سرد میشود
رفته رفته زرد میشود
خاطراتِ جشن و ازدحامِ مردمان
توی خلوتش
تراژدیِ درد میشود
حسرتِ حضورِ غنچه های وَرد میشود
با غروبِ دلشکسته اش، دوره گرد میشود
برگ ها چگونه خشک میشوند؟
با نسیمِ سوزناکِ خشک، در خزان
نوش میکنند
جام شوکران
رفته رفته قلب خسته ام
با سکوتِ سرد
در خودش شکست
از تپش نشست
محمد جلائی