بر باد مده زلف کج ِ دلبری ات را
بگذار زمین حالت افسون گری ات را
اندازه نگه دار اگر طالب فیضی
بر شاخه ی گل حرمتِ نازکتری ات را
ترسم که اگر باز گرفتار تو گردم
تاراج دهم چهره ی همچون پری ات را
گیرم که به سرداری شیراز رسیدی
از یاد مبر وعده ی هم سنگری ات را
در بند نمودی دلم از دست تو خون است
تا کی بکشم حسرتِ نا داوری ات را
ای یار جوان گوش به فرمان توام تا
توصیف کنم قامت پر مشتری ات را
محمد منصوری