سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

.... تنهایی، تنها

.... تنهایی، تنها
تنهایی ی به دور
از تن ها نیست؛
تن ها نیز وقتی
تو را، میان خود
نمی دانند
تنهایی؛


محمد ترکمان

... مردی نمی مرد اگر،

... مردی نمی مرد اگر،
شاید سهم من از درد،
چند مرد‌ کمتر بود و
بیدردی ام‌ نیز از نامرد،
چند راس مرفه بیشتر؛

محمد ترکمان

سجاده ام را برای : عمره :

سجاده ام را
برای : عمره :
گرو
گذاشته ام،
سفره دلم
نیز
برای تمتع،
کفنی ست
سرقتی


محمد ترکمان

کاش تو راهی بودی خلوت؛

کاش تو راهی بودی خلوت؛
من عابری خسته، که تا ابد
نه راه، به مقصد می رسید
به حرمت عاشقی، تا اشهد،
نه من، به گیس بریده ماه؛


محمد ترکمان