هر کسی چشمش به دنیا باز شد
زندگی بر او پدیدار و آغاز شد
گر بخواهیم یا نخواهیم زندگی بر ما شود افسانه ای
هر کدام از لحظه اش،بر ما شود یک ماجرا یا قصه ای
یا که ما بر او شویم یک قصه ای،یا که او بر ما شود یک قصه ای
هر کس با او تَقابل کرده است عاقبت آن زندگی او را چَپاول کرده است
گر شنیدی زندگی بر کسی شرافت بوده است
درد و رنج زندگی را با متانت پیموده است
زندگی را گر شناسی،یک فرصتی بیش نیست
در درون ذهن ما بیشتر ز یک تصویر نیست
زندگی کوتاهتر از آن است،که ما تحقیرش کنیم
بلکه ما باید به کام خود شیرینش کنیم
ترکیبی از ترانه و شعر:ادامه:
جان جانا معنی این زندگی در قدرت و زیبایش آخر بجوی
تاکه عالی تر شود معنای او در لحظه های پیشرو
هر چه هستی زندگی نقش تو را آشکار کند
پس درست جا پای نیکان پا گذار تا راه تو هموار کند
زندگی آسان بود،گر لبخندش زنی
آنچه سخت است،شادیت را بی درنگ بر هم زنی
بین ما و زندگی لبخند و اشکی بیش نیست
زندگی یک قصه و افسانه ای در سِیر خود بیش نیست
عاقبت هر چی که خواستی زندگی نامش ببر
لحظهی بیدار و خواب،او بود بر آدمی راه و سفر
محسن نادری