سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

ندانستم به زجر و غم گذر کردن چه حکمت داشت

ندانستم به زجر و غم گذر کردن چه حکمت داشت
بدین سختی از اینجا جان بدر کردن چه حکمت داشت

نوشت من همین باشد که شکوه از غمش گویم
بدین روزی بشر را دربه در کردن چه حکمت داشت

شرابش را همی جویم، شوم مست و بدو گویم
در این وادی گدا را معتبر کردن چه حکمت داشت

خراب و بی نصیب آیم ، پناهی از خودم جویم
چنین مست و خرابی را خطر کردن چه حکمت داشت

بدان غم مفتخر آیم ، بر آن دوری رهی جویم
چونان راز مهمی را بسر کردن چه حکمت داشت

نماز صبح همی خوانم چو شام من بسر آید
و پیدا شد چنین عمری حذر کردن چه حکمت داشت

سید علی موسوی