سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

بی عطر تو این شاعر تب دار می‌میرد

بی عطر تو این شاعر تب دار می‌میرد
با یاد تو در کلبه‌ای آوار می‌میرد

چشمان من در حسرتت بی خواب می‌مانَد
در انتظارت چشم‌های تار می‌میرد

پایان ندارد درد من وقتی نمی‌آیی
آرام من! بعد از تو این بیمار می‌میرد


در سینه‌ام خاموش خواهد شد تپش‌هایم
یکباره قلبم بی تو غمگین وار می‌میرد

مَردی که حالش خوب می‌شد با نفس‌هایت
در خلوتش با گریه‌ی بسیار می‌میرد

مهدی ملکی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد