(نـتـرسـم کـه با دیگـری خـو کـنی)
به پیـشـش روان موج گیسو کنی
بـگـیـری دل از مـن، رهـایـم کنـی
بـه گـرگـیـنـه خـویان شب رو کنی
نـتـرسـم کسی مـات چشمت شود
تـو را خـلـقت این است جادو کنی
خوشش باد و نوشش وصالت ولی
(تـو بـا مـن چه کردی که با او کنی!)
حسین یوسفی