جز شعله ی عشق مرحمی نیست مرایا باده بیار یا که بربادم دهدی بوی نگار بود در برزن و شهررندانه به سوی کوره ی جان و دلمبر محفل تن کنده، تر افروخت دلمافسوس که جانی و جهانی تو مرا الهه رزاز مشهدی الهه رزازمشهدی