سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

به گوش کودک زمان روایتی نرسید

به گوش کودک زمان روایتی نرسید
ز. راوی هزار و یک شب حکایتی نرسید
به روز حادثه افتاد نقش خیال بر چشمان
که چشم به هم نیامد و کرامتی نرسید
به سوگ صبح نشست شفق ز آن صورت
برای سوشون بامدادان تعزیتی نرسید
چگونه شد که در مقام رستم دستان
برای زخم فرزند شفاعتی نرسید
بیار از دلشدگان خبری بر فرهاد
که از سرای خسرو و شیرین عبارتی نرسید
شکسته شد آیینه از کدورت تصویر
برای هم نشینی سوت دلان هم صحبتی نرسید


عبدالمجید پرهیز کار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد