سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

ساقی بیار باده که خوش باد مستی ما

ساقی بیار باده که خوش باد مستی ما
غم را بسوز در شررِ جامِ شراب ما

چون لاله سر برآورم از خاک تیره‌روز
گر بگذری به ناز زِ ویران سرای ما

مطرب بزن نوایی از آن چنگ جان‌فزا
تا پر کند نوای تو، جان و جهان ما

دردا که دور چرخ نه بر وفق آرزوست
اما هنوز هست امیدی به خواب ما

هر شب نسیم، نام تو را می‌برد زِ من
چون موج، می‌پیچد غمت در صدای ما

دیگر چه حاجتی‌ست به تفسیر عشق تو؟
این آتش از ازل شده حک بر کتاب ما

ابوفاضل اکبری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد