گوید تانباشد سرزمین؛اسلام چه آید برزمین
زاستاد و باسواد بعیدست مُحکم گوید چنین
زدانش وتحقیق گر کند عِلم خویش پُربار
بفهمد اسلام ز تسلیم آید و بی هیچ خوار
وِی زخطا قیاسی کند با ریاست و آیین بشر
گوید گر نباشد سرزمین، اسلام نیاید بر ثمر
آیین و رسومات هر سرزمین مختص آن دیار
اسلام وظیفه و فرمانی واجب حتی بر ادیار
اسلام نگردد محتاجِ سرزمین و بودنی برنَما
خود زمینه ای وسیع، محتاجند خلایق همنوا
قبلِ هر خلقتی در زمین و مکانی ازبر آدمیان
اسلام نمایان ونورش آشکار برهمه عِصمتیان
چنانکه خورشید درخشد و نیازی نِی بر زمین
هرخلقت برتوان ودرایت گرددبه نورش قَرین
گرافتخاری برسرزمینی آید از برمخلوقات آن
ز اسلام با ارزشست آن خِطه و موجودات آن
گر سوء نیَّت کنند طرّاران ز نام اسلام و دین
مشکلِ شخص وهمزیستان درآن مکان حَزین
تا دیر نگشته بر اسلام چنگی زنیم ز روی ادب
سرزمین شکوفا کنیم و در قبالِ اسلام مودّب
محمد هادی آبیوَر