به خود میگم :
عالیه این عشقی که تو ساختی
دلت را بدجوری به یار باختی
تمومِ زندگیتو، به یارت پرداختی
خود را به دام خوبش انداختی
این همون چیزیه که دنبالش ،
یه عمریه میگشتم
براش دلم یه دریا شد و،
خودم چو کشتی گشتم
کنون دراین حال وهوا ،
آهنگِ دشتی ام درونِ دشتم
خداکنه ابد همین باشه برای عشقم
خدا کنه اینهمه شادی هیچوقت ،
بَدل نشه به هیچ غم
خداکنه ازاینهمه حقیقت ،
هیچوقت نرسم به وَهم
خدا کنه روزگار،
زجرُو نیاره به درونِ حلقم
ای گلگذاز ،
هیچوقت منو به حالِ خودم نذار
میخوام که با تو باشم اِی گلعذار
منو همیشه خاک راهت بذار
خوبه حسِ خاکِ راهِ یار
چه حس خوبی داره ،
خاطراتِ یار
بهمن بیدقی