تنها بشر از دار جهان دلگیر است
با زخم نهان و کهنه اش درگیر است
جانی به رهایی اش ندارد گویی
چون خط مدار کهکشان زنجیر است
گاهی نم اشکی زند از چشمانش
رنگینِ غمش شکسته در تصویر است
حتی غزل دفاتر اشعارش
پر شد ، به غمی که بنده بی تقصیر است . . .
نازنین راضی