سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

در محضرت ای نازنین دلها چه شیدا میشود

در محضرت ای نازنین دلها چه شیدا میشود
گم گشته ی کویت ببین با تو چه پیدا میشود
نازت مرا آخر کُشد کم دلربایی کن مرا
تا پا گذاری کوچه را یک شهر غوغا میشود
چه شور و حالی دارد این گویم تو را خوبش ببین
دل با نوا و شور و حال آخر چه تنها میشود
گر حاضری یارم شوی، شمع شب تارم شوی
بازای و بر محضر نشین فردا که رسوا میشود

گر دل دهی دیوانه را گلشن کنی این خانه را
عشق هم حکایت میکند مجنون و لیلا میشود
گویند که تو در میزنی بر عاجزان سر میزنی
بیچارگی ، درماندگی با تو مداوا میشود
طوفان بُود دریای دل،بازای و آرامش بکن
چه حکمتیست با تو که دلها مسیحا میشود
چون نیستم در کوی تو دل کور و کر باشد همی
تا سر نهم بر سینه ات آشفته بینا میشود
عشق آتش جانم بُود، موج خروشانم بُود
عشق هست تکراری که آن قرن ها و قرنها میشود
سام را بیا جانان بباش او جان خود بخشد تو را
هان بعد تو عاشق کشی پیوسته فتوا میشود


امیرسام نامداری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد