سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

هــمه در آتــش دنـیا بـه تلاطـم راضـی

هــمه در آتــش دنـیا بـه تلاطـم راضـی
دل شــیدا نـشود کـم ز تبســّم راضی

دل‌من خسته‌ بشد بس‌که طلب‌ کرد تو را
همه شب کنـج بنـشینم به تجسم راضی

همه شیدای نگاهت، همه دیوانه ی تو
دلِ آفــت زده بر غـارتِ مـردم راضـی


به بیابان بروم ، یاد تو را دفن کنم
دل بی جان من و خوشه ی گندم راضی

امیرحسین صالحی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد