سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

شب چله رسیده ماه دی نیز

شب چله رسیده ماه دی نیز
زمستان آمده تودیع پاییز

شب چله شب شادی و شور است
شب برپایی جشن و سرور است

شب کرسی و دور هم نشستن
شب آجیل و تقّ و تق شکستن

شب مادربزرگ و قصه‌هایش
آقا گرگه بزی و غصه‌هایش

شب بابا بزرگ و دود قلیان
احادیث و روایات فراوان

شب گل گفتن و گل‌ها شنیدن
گل امید را بر شاخه دیدن

شب سیب و انار و هندوانه
کلوچه‌های کدبانوی خانه

شب سبزی پلو ماهی فسنجان
بورانی نرگسی قیمه بادمجان

شب دیدار یاران قدیمی
شب لبخند و گپ‌های صمیمی

شب تا نیمه شب بیدار ماندن
کنار یار بی‌ اغیار ماندن

شب شیرین و فرهاد و تغزل
به شعر دلکش حافظ تفأل

شب چله ولی بسیار سرد است
لباس ساکنان باغ زرد است

شب چله سیاهی در سفیدی است
شب جنگ اهورا با پلیدی است

شب چله شب میلاد درد است
شب مردان مرد و آه سرد است

شب مردی که از جور زمانه
ندارد روی رفتن سوی خانه

شب طفلی که دارد روی نیلی
ز دست اهل غفلت خورده سیلی

شب طفل یتیم بی پرستار
که باران کوخشان را کرده آوار

شب طفلی که نان شب ندارد
ز گرما بهره‌ای جز تب ندارد

شب چله شب مرگ امید است
شب پژمردن یاس سپید است

شب چله شبی زشت است و زیبا
به همیاری شود این شب مصفا

شب چله شود شیرین سراسر
بگیرد دست درویش ار توانگر

شب چله دهد پندی دل انگیز
زمستان آمده از خواب برخیز

علی اکبر نشوه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد