چرا سرمست و دست افشان نباشم
میان حلقه پا کوبان نباشم
چرا بر آسمانها سر نسایم
ز شادی خرم و خندان نباشم
چرا از شوق گلهای بهاری
غزل خوان در بهارستان نباشم
چرا تا عرش اعلیٰ پر نگیرم
هم آواز سبکبالان نباشم
چرا چون انبیا در مکتب عشق
دلیل منزل جانان نباشم
چرا چون شمع بزم آفرینش
نسوزم تا ابد رخشان نباشم
چرا با نوش داروی محبت
شفابخش دل یاران نباشم
چرا از نام زیبای معلم
نبالم بر خود و شادان نباشم
چرا راضی نباشم از نگارم
ثنا گویش سحرگاهان نباشمچرا نستوه با الطاف سرمد
رهین لطف بی پایان نباشم
علی اکبر نشوه