سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

ز داغ هجر یار، دیده چون باران شده

ز داغ هجر یار، دیده چون باران شده
به هر سو ناله‌ام در باد سرگردان شده

چو طایر بی‌نوایی در قفس مانم کنون
که بالم بسته و جانم ز غم زندان شده

شب تارم ز دوری چون قیامت بی‌فروغ
رخم از اشک چون آیینه‌ای باران شده

به باغ خاطر من، عطر او بود و نسیم
کنون بی‌عطر او، گل‌زار من ویران شده

شراب هجر او در جام دل افکنده‌اند
ز مستی، عقل من دیوانه و نالان شده

دلم چون موج در دریای غم غرق است و بس
ز طوفان فراقش، ساحلم توفان شده

به هر کوی و گذر، جز یاد او چیزی نزیست
جهان بی‌جلوه‌اش، چون نقش بی‌رنگان شده

ز بیداد جدایی، سینه‌ام صد پاره گشت
دلم در حسرت دیدار او، حیران شده


رضا پورقاسمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد