به یاد تو،
در کوچههای بارانخوردهی دیشب قدم زدم…
هر قطره،
نامت را روی گونهام تکرار میکرد.
به امید پیدا کردن تو،
سایهها را دنبال کردم،
اما تمام امتدادها از تو عبور میکردند
و من هنوز در ایستگاه آخرین خداحافظیات،
نشستهام…
و حالا،
تنها نامی که روی شنهای ساحل مینویسم،
نام من است.
تنها من.
نه تو.
نه ما.
گلناز توکلی بهروز