سُها

کمی حال خوب

سُها

کمی حال خوب

تن عریان من آبستن از پیکر پوسیده‌ی خاطرات است

تن عریان من آبستن از پیکر پوسیده‌ی خاطرات است
تن من آبستن از صدای جیک جیک طاقت فرسای گنجشک های روی شاخه است
آه من شاخه را به یاد می آورم
آه من از شاخه نفرت دارم
آن درخت گیلاسی که در حیاط شما بود
شاخه ای داشت که از دیوار خانه‌ی ما عبور میکرد
و من و تو هردو به بهانه‌ی عشق از آن شاخه گیلاس میخوردیم
من گذر منحوس زمان را درک کرده ام
من بزرگ شدن در قالب انسانی گناهکار را درک کرده ام
تمام سلول های تن من یادواره ای برای حضور توست
ما هردو آن شب زیر پوست ماه نقره ای گناه کردیم
و چه کسی بود که راز مگوی مارا فاش کرد
و چه کسی بود که این گردنبند یک شکل را به گردن هردوی ما آویخت
کاش ما خودمان زودتر گفته بودیم
آن وقت نامش دیگر رسوایی نبود
من آن شاخه ای که از حیاط شما تا حیاط ما روییده بود را بخاطر دارم
من آن چشم های حقیقی را بخاطر دارم
کاش کمی دیر تر به زیر پای ما ضربه بزنند

سهیل آوه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد