دل داده اَم به چَشمَت، آرام جانِ من باش
باران شوُ و ببارُ، بر آسمانِ من باش
هر جا که سایه افتاد، از عطر گیسُوانت
پِنهان شو در نسیم و، تو باغبانِ من باش
ای ماهِ روشنِ شب، بر بام جان بتابُ
در کوچههای این دل، تنها نشانِ من باش
هر لحظه بیتو پوچ است، هر لحظه با تو زیبا
بر زخمهای عشقم، مرهَم فِشانِ من باش
ابوفاضل اکبری