کو کجاست؟
میکُشد مرا
این نبودن ممتدت
کش میدهد شبی
که از دست تو دور
طلوع میکند مرا
مرا تلخ
گرفته است
فشار میدهد نمیآیی
جیرینگ جیرینگ
قل و زنجیر
صدای آغوش سرد تنهایی
را میگویم، حواست هست؟
آی تو، تویی که نشستهایی دور
دست هم تکان
در جیب خنده میشماری
آخ این تنم هجرتت را مرده است و
شب گریه میکند مرا
که آنکه میگفت دوستت دارم
حالا
رقص عاشق میکند
آینهکُشهای کِشدار تشنه را
و من مست تلوتلو
میروم کوچه کوچه ماه
که شاید بغل کند مرا خدا
خدا
وَالْعَصْرِ
إِنَّ الْشاعرَ لَفِی خُسْرٍ
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا به ارس پیچ موهایش
وَ عَمِلُوا السّاکت و بیصدا
بوسه بر پیشانی و دو خط باریک لبهایش
خدا
کو کجاست
آنکه بوسهاش
از دستهای تو هم
گرم و صمیمیتر
که نه، صبر کن
و شاید که تو لبش را دزدیدهایی
وگرنه هیچکس نمیدانست
خدا بوسهاش
دختری روستاییست.
کیخسرو آریایی