در این فصلی که در آن
گم شده ایم
باید که گامهایمان را پیوسته
بر روی زمین سخت محکم کنیم
گام به گام
و در هر قدم
گذشته وحال وآینده نیامده را مروری
درست کنیم
اگر یک پایمان لنگ شد
با پای دیگرمان آن پا راهدایت کنیم
ما اگرفکرواندیشه ای نیک درسرداریم
وظیفه داریم که آن فکر را
باتمامی روح و جان اجرا کنیم
نباید باد وطوفان نابرابری
ما را از راه اصلی دورکند
اسیر دست زمانه
یا که دیو پلید این روزگار کند
گام به گام
میشود خود را ساخت
دوباره از نو شروع کرد
ریشه بودنمان را در خاک وخشتی
خوب فرو کرد
می شود حتی با زمانه در صلح بود
اگرموجی سرکش بر سر راهمان بود
بر روی آن ماند وموج سواری کرد
حتی میشود
گام به گام
از فاصله دور
برای رویارویی با این زندگانی نابرابر خود را آماده کارزاری جدید کرد
میشود
دلها را آرام آرام
بیدار و هوشیار و آماده رویارویی
با دنیا کرد
در بودن است که همه چیز امکان پذیر
میشود
اسبابش برای آدمی چه در سختی
یا که در راحتی فراهم میشود
پس این خیال نیست که بخواهیم رویش
فکری نکنیم
گام به گام
خود را از واقعیتهای این زمانه جدا کنیم
اگر عشقی برای بودن داریم
اگر هدفی برای زیستن داریم
اگرمیخواهیم گامهایمان استوار بمانند
پس باید دانست که نمی شود
با گامهای تندو عجولانه راه رفت
ندانسته در راه تاریکی
به سیاه جامگان پیوست
ما بدنیا آمده ایم تا
از دل تاریکی ونور عبور کنیم
سکویی برای پرواز بسازیم
تا رفت وبرگشت
را برای خود و دیگران
آماده پرواز کنیم
فقط گام به گام
میشود این راه دشوار را پیمود
از درون طبیعت گذرکرد
این ثانیه ها را از دست نداد
گام به گام
دست در دست دوران پیش رفت
تا بتوان این جهان را هم
گذراندو باز هم در تن و روح
جلوتر از این دقایق تلخ و شیرین
راه را یافت
و آنرا گام به گام
در بیداری کامل پیمود
اسماعیل شجاعیان