درختان سربه فلک کشیدهجاده های مه گرفتهشمال ایراندلتنگم می کندبرای آفتابیکه درسایه اشباعشق قدم می زدموخاطرات کلبه ی جنگلیراکه درحصارآغوشوهرم نفس هایتوجودم را مست ومدهوش می کندمرورمی کنموغبطه می خورم به ایامی که گذشت سید حسن نبی پور