از زخمه های همایونتا بنات ماهورهای تختتاختنیو باختنیمیر دشت های پالودهاز ترانه و طراوت گیسوهاآنقدرکه بوسه هابیتابنددستها بیقرارچشم هاآسودهدر برابرتانتظار رامی پایندشایدچه می دانم ؟فرید خانی تراکمه